بهره وري به زبان ديگر
سوژه هاي مناسب براي كاريكاتور و نمايشنامه بهره وري
برگرفته از: http://ifenton.blogfa.com/cat-19.aspx
نمايشنامه:
يك هواپيماي 4 موتوره در حال پروازه ،وسطاي راه يهو صداي خلبان از بلندگوها مياد: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! يكي از موتور چپ هواپيما از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد!و جاي نگراني نيست! اين اتفاق خيلي هم جدي نيست . مدتي ميگذره يكي از موتورهاي راست هم قاطي ميكنه . دوباره خلبان ميگه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! فكر كنم يكي از موتور راست هواپيما ايراد داشته باشه، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم كلي تجربه دارم، من خودم واردم، هواپيما رو سالم ميشونم. يك مدت ميگذره، شما نيمه پر ليوان رو ببينيد. باز يك مدت هواپيما ، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ!و ماجرا براي موتور ديگه هم تكرار ميشه. بازهم ميگه من خودم واردم، و شما هيچ نترسيد! اين ن ن ن هواپيما به يك موتور هم كار ميكنه! تازه تا فرودگاه بعدي هم راهي نيست. من هواپيما رو اونجا براتون فرود ميارم. دست آخر موتور آخري از كاز ميافته صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ... مسافران ريپيد افتر مي! اَشهداَنلاالهالله!...
كاريكاتور:
طرف از طبقه صدم يه ساختمون در حال سقوطه به پايين، حالا به طبقه پنجاهم رسيده داره ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!
گرگه رفته دم در خونه شنگول و منگول و داره ميگه: منم منم مادرتون زود باشين در رو باز کنين! شنگول جوابشو ميدن: غلط کردي ما آيفون تصويري داريم! زيرش هم بنويسيم كه هميشه روشهاي قبلي براي حل مشكلات جواب نمي دهد.
طرف يه تيكه يَخو گرفته دستش و داره خيلي متفكرانه بهش نگاه ميكنه. تو ذهنش اينكه ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!
طرف به راننده اتوبوسِي كه همه مسافراش خوايند ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي ميكني؟! اينا همه خوابن!
معلمه رو تخته سياه نوشته 2*2=؟ وبا اشاره به تخته از شاگردش در حال پرسيدن است .شاگرده جئاب داده: شونزده تا! معلمه هم با حالت فيلسوفانه تصحيحش ميكنه كه: دو دو تا ميشه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشه، ميشه هشت تا!
يك هواپيماي 4 موتوره در حال پروازه ،وسطاي راه يهو صداي خلبان از بلندگوها مياد: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! يكي از موتور چپ هواپيما از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد!و جاي نگراني نيست! اين اتفاق خيلي هم جدي نيست . مدتي ميگذره يكي از موتورهاي راست هم قاطي ميكنه . دوباره خلبان ميگه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! فكر كنم يكي از موتور راست هواپيما ايراد داشته باشه، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم كلي تجربه دارم، من خودم واردم، هواپيما رو سالم ميشونم. يك مدت ميگذره، شما نيمه پر ليوان رو ببينيد. باز يك مدت هواپيما ، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ!و ماجرا براي موتور ديگه هم تكرار ميشه. بازهم ميگه من خودم واردم، و شما هيچ نترسيد! اين ن ن ن هواپيما به يك موتور هم كار ميكنه! تازه تا فرودگاه بعدي هم راهي نيست. من هواپيما رو اونجا براتون فرود ميارم. دست آخر موتور آخري از كاز ميافته صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! خلبان اسپيكينگ... مسافران ريپيد افتر مي! اَشهداَنلاالهالله!...
كاريكاتور:
طرف از طبقه صدم يه ساختمون در حال سقوطه به پايين، حالا به طبقه پنجاهم رسيده داره ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!
گرگه رفته دم در خونه شنگول و منگول و داره ميگه: منم منم مادرتون زود باشين در رو باز کنين! شنگول جوابشو ميدن: غلط کردي ما آيفون تصويري داريم! زيرش هم بنويسيم كه هميشه روشهاي قبلي براي حل مشكلات جواب نمي دهد.
طرف يه تيكه يَخو گرفته دستش و داره خيلي متفكرانه بهش نگاه ميكنه. تو ذهنش اينكه ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!
طرف به راننده اتوبوسِي كه همه مسافراش خوايند ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي ميكني؟! اينا همه خوابن!
معلمه رو تخته سياه نوشته 2*2=؟ وبا اشاره به تخته از شاگردش در حال پرسيدن است .شاگرده جئاب داده: شونزده تا! معلمه هم با حالت فيلسوفانه تصحيحش ميكنه كه: دو دو تا ميشه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشه، ميشه هشت تا!
طرف وقتی استاد تخته رو پاک میکرده اونم دفترشو(نوتهائي كه برداشته بوده رو) پاک می کرده ! تقليد كوركورانه
جاده پيچيد ما هم پيچيديم ..... جاده پيچيد ما نپيچيديم
چرا با جوراب خوابيدي؟ آخه اينطوري راحتتر ميخوابم! واسه چي؟ واسه اينكه ديشب با كفش خوابيدم، خوابم نبرد
مشتري: آقا چرا ديگه ميخواهي توي حلقم را كيسه بكشي؟ دلاك: آخه خودتون گفتين گلوتون چرك كرده!(ارجاع نا مناسب كار)
رئيس: خجالت نميكشي تو اداره داري جدول حل ميكني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نميذاره آدم بخوابه
از كارمند نمونه مي پرسن چي كار كردي؟ مي گه روزي 25 ساعت كار مي كردم مي گن مگه ميشه ميگه بله صبح يك ساعت زود تر بيدار مي شدم.
ازطرف مي پرسن: نظرت در مورده گرون شدن بنزین چیه؟ ترکه میگه: برای ما که فرقی نکرد ، ما که همون 1000 تومان بنزین را
میزنیم
به طرف می گن بلدی با کامپیوتر کار کنی؟ می گه اره می گن روشنش کن . می گه اوووووووووووه نه تا اون حد که
برچسبها: بهره وري ، جك


0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی