حكايتhttp://http://www.mgtsolution.com/olib/301924573.aspx
پادشاهي به پيشنهاد وزيرش دستور داد براي يكصد ماديان درباري نعل هاي طلايي بسازند و نيمي از خزانه و مدتها وقت را صرف آن نمودند. اما پس از پايان كار تازه فهميدند كه اصلا" ماديان نعل نميخورد!
يك نكته بي ربط به حكايت
هر فرد بنا به تمايلات و اهداف خود جذب سازمان ميشود. معمولاً نميتوان دو هدف يکسان در يک سازمان يافت، هر فرد در سازمان، در جستجوي علايق و تمايلات خود است. از سويي سازمان خود اهدافي دارد و مدير سعي دارد تا سازمان تحت رهبرياش را به سوي اهداف راهبريکند.
سازمان در دستيابي به اهداف خود، تنها ميتواند از توان افرادي استفادهکند که حداقل همسو و نه الزاماً همراستاي اهداف سازمان حرکت کنند. نيروي محرکهي سازمان در راستاي اهداف، بهاندازهي نيروهاييست که پرسنلش براي آن صرف ميکنند. اين نيرو تصوير تلاشهاي در راه اهداف افراد است بر راستاي اهداف سازمان. افرادي که اهدافشان در جهتي عکس اهداف سازمان است، با رفتارهايشان، به نوعي بازدارندگي در برابر اهداف دارند.
اگر در تصوير بالا، فلش آبي نشانگر راستاي اهداف سازمان و صاحبانش باشد و فلشهاي کوچکتر نمايشگر اميال کارکنان سازمان؛ سازمان به جهتي بردهميشود که برآيند نيروهاي افراد و اهداف سازمان بخواهند. از اينرو میتوان جهت سير سازمان را مشخصکرد.
شناسايي اهداف سازمان، يکي از امور ذاتي مديريت است. شناسايي اهداف افراد سازمان نيز از امور مهمي است که اغلب ناديدهگرفته ميشود. مدير بايد بتواند حداکثر همسويي با اهداف را در سازمانش ايجادکند. او بايد بتواند با استفاده از نفوذ خود در سازمان، نيروهاي افراد را در خدمت اهداف سازمان قراردهد. گفتگو بهترين وسيلهي ممکن براي جلب همکاري افراد است. حتي گاهي لازماست تا از ادامهي کار افرادي که خلاف اهداف سازمان حرکت ميکنند جلوگيريشود.
مديريت بر قلبها، بهترين راه بهرهگيري از توان افراد است. اگر ذهن افراد پذيراي اهداف سازمان باشد، ميتوان انتظار داشت با بيشترين توان در راستاي اهداف سازمان تلاشکنند.
http://saberi.persianblog.ir/#top مديريت منابع انساني
هر فرد بنا به تمايلات و اهداف خود جذب سازمان ميشود. معمولاً نميتوان دو هدف يکسان در يک سازمان يافت، هر فرد در سازمان، در جستجوي علايق و تمايلات خود است. از سويي سازمان خود اهدافي دارد و مدير سعي دارد تا سازمان تحت رهبرياش را به سوي اهداف راهبريکند.
سازمان در دستيابي به اهداف خود، تنها ميتواند از توان افرادي استفادهکند که حداقل همسو و نه الزاماً همراستاي اهداف سازمان حرکت کنند. نيروي محرکهي سازمان در راستاي اهداف، بهاندازهي نيروهاييست که پرسنلش براي آن صرف ميکنند. اين نيرو تصوير تلاشهاي در راه اهداف افراد است بر راستاي اهداف سازمان. افرادي که اهدافشان در جهتي عکس اهداف سازمان است، با رفتارهايشان، به نوعي بازدارندگي در برابر اهداف دارند.
اگر در تصوير بالا، فلش آبي نشانگر راستاي اهداف سازمان و صاحبانش باشد و فلشهاي کوچکتر نمايشگر اميال کارکنان سازمان؛ سازمان به جهتي بردهميشود که برآيند نيروهاي افراد و اهداف سازمان بخواهند. از اينرو میتوان جهت سير سازمان را مشخصکرد.
شناسايي اهداف سازمان، يکي از امور ذاتي مديريت است. شناسايي اهداف افراد سازمان نيز از امور مهمي است که اغلب ناديدهگرفته ميشود. مدير بايد بتواند حداکثر همسويي با اهداف را در سازمانش ايجادکند. او بايد بتواند با استفاده از نفوذ خود در سازمان، نيروهاي افراد را در خدمت اهداف سازمان قراردهد. گفتگو بهترين وسيلهي ممکن براي جلب همکاري افراد است. حتي گاهي لازماست تا از ادامهي کار افرادي که خلاف اهداف سازمان حرکت ميکنند جلوگيريشود.
مديريت بر قلبها، بهترين راه بهرهگيري از توان افراد است. اگر ذهن افراد پذيراي اهداف سازمان باشد، ميتوان انتظار داشت با بيشترين توان در راستاي اهداف سازمان تلاشکنند.
http://saberi.persianblog.ir/#top مديريت منابع انساني


0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی